اما جالب است که بدانید او مدت 20سال در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در زمینه ادبیات کودکان پژوهش و تدریس کرده است.
ترجمه دو کتاب داستانی «هنری و لاغرو» و «21بالون» را هم در پرونده خود دارد و علاوه بر این،کتاب نظری «بنیادهای ادبیات کودک» را هم تالیف کرده است. کمال پولادی دارای مدرک دکترای علوم سیاسی، بهتازگی کتاب «رویکردها و شیوههای ترویج خواندن» را به سفارش «خانه کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن» وابسته به شورای کتاب کودک، تالیف کرده است.
با او درباره این کتاب و مشکلاتی که در کشور ما بر سر راه ترویج کتابخوانی وجود دارد، در ساختمان بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی گفتوگویی انجام دادهایم. او معتقد است که درباره زنجیره توسعه کتابخوانی کمتر بحثی در ایران مطرح شده و عادت کتابخوانی تنها با ایجاد موفقیتآمیز این زنجیره امکان رشد و توسعه دارد.
- چه شد که با خانه کتابدار کودک و نوجوان همکاری کردید؟
خانه کتابدار دورههای کتابداری دایر کرده بود که در یکی از آنها تدریس کردم و بعد فکر کردم که اگر این دورهها ادامه پیدا کند، به کتابی برای تدریس نیاز پیدا میکنیم. بنابراین پیشنهاد کردند این کتاب را تالیف کنم.
البته من سالها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت میکردم و با این مسائل و موضوعات آشنا بودم و روی این مسائل کار کرده بودم. همه اینها انگیزهای شد که این کتاب را بنویسم.
- کتاب رویکردها و شیوههای ترویج خواندن به چه مباحثی میپردازد؟
من کتاب را به 3 بخش تقسیم کردم. یک بخش به کتابخانهها و امکاناتی که باید از حیث شبکه کتابخانهای وجود داشته باشد، اختصاص دارد. برخی از کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، برای ترویج کتابخوانی به ابتکارهایی دست زده بودند که فکر کردم باید آنها را بهصورت یک مجموعه منظم، سیستماتیک و تدوین شده جمع آوری کنم. برای اینکه احیانا خوانندگان - بهخصوص کسانی که میخواهد دورههای کتابداری را طی کنند- با مسائل و نحوه کار کتابخانه و کارهای درون کتابخانهای و شیوههای برخورد با بچهها آشنا شوند تا بتوانند به آنها کتاب معرفی کنند یا در استفاده از کتاب و کتابخانه آنها را راهنمایی کنند.
در بخش دوم فکر کردم کسانی که با کودک سر و کار دارند - اعم از کتابداران، والدین و معلمان- باید خود کودک را بشناسند. چون تصور عامیانه این است که کودک، بزرگسالی در مقیاس کوچک است. اما کودکان و نوجوانان بهطور کیفی با بزرگسالان متفاوت هستند بهخصوص وجوه ادارکی آنها کاملا با بزرگسالان متفاوت است. این بود که فکر کردم باید با خود کودک و مسائلی که مربوط به روانشناسی کودک است، آشنا شوند. عمدهترین کارها را در این زمینه پیاژه انجام داده است ولی کارهایی هم بعد از او شده که کمتر برای کسانی که با تعلیم و تربیت سر و کار دارند آشناست. بنابراین سعی کردم دوره پساپیاژهای را هم در کتاب مطرح کنم.
در بخش سوم فکر کردم کسانی که میخواهند کتابخوانی را ترویج کنند، یا بچهها را در انتخاب کتاب راهنمایی کنند، باید با یک سلسله مسائل پایهای ادبیات کودک آشنا شوند. در این بخش سعی کردم اول بحث نظری درباره ادبیات کودک و نقد آن را بیاورم و بعد بهطور جزء به جزء عناصر داستان و ویژگیهای آن در ادبیات کودکان را تشریح کنم.
- با توجه به اینکه سالها در این زمینه تجربه کسب کردهاید، اگر اجازه بدهید درباره پارهای از مباحث مطرح شده در این کتاب صحبت کنیم. شما ابتدای کتاب به اجزای زنجیره توسعه کتابخوانی، یعنی تولید کتاب مناسب با بهای مناسب برای گروههای سنی گوناگون، گسترش امکانات دسترسی به کتاب در کتابخانههای گوناگون و تاکید بر ترویج مطالعه آزاد از سوی آموزگاران، اشاره کرده بودید.در ایران روی کدام یک از حلقههای این زنجیره بیشتر کار شده و در چه بخشهایی ضعف داریم؟
درباره زنجیره توسعه کتابخوانی کمتر بحثی در ایران مطرح شده بود و فکر کردم لازم است مطرح شود. عادت کتابخوانی طی یک زنجیره، امکان رشد و توسعه دارد. کودکی کتابخوان میشود که از 2 یا 3 سالگی برایش کتاب بخوانند. در مدرسه کتابخانهای باشد و معلم سر کلاس جزء کارهای کلاسی برای او کتاب بخواند. میشود با امکانات سادهای یک کتابخانه کلاسی درست کرد.
مرحله بعدی این است که باید در شهر و محله کتابخانه وجود داشته باشد تا کودکی که از مدرسه میآید، به شکلی بتواند به کتابخانه دسترسی داشته باشد. علاوه بر این باید برای کتابخوان کردن جامعه کتابهای مناسب منتشر شود. انتشار کتابهای مناسب نیازمند حمایتهای دولتی است. در کشوری مثل کشور ما که بازار نقش محدودی دارد، در سازمان دادن به کار مطالعه باید برنامه ریزی کلانی وجود داشته باشد.
بنابراین یک حلقه از زنجیره توسعه کتابخوانی، انتشار کتابهای مناسب، با کیفیت و بهای مناسب برای کودکان و نوجوانان است. این زنجیره از خانواده تا مدرسه، از مدرسه تا شبکههای کتابخوانی و از شبکههای کتابخوانی تا برنامه ریزی کلان ملی گسترده است که بخشی از آن به نوشتن و ترجمه کتاب مربوط میشود که در این بخش هم باید سیاستهای حمایتی وجود داشته باشد.
آنچه در بخش اول بر آن تاکید داشتم و میخواستم آن را به شکلی بیان کنم این است که توسعه کتابخوانی یک برنامه سراسری و ملی با ابعاد کلان میخواهد. حال اینکه کدام حلقه از این زنجیره مفقود است، باید بگویم که متأسفانه اولین پایه، داشتن یک سازمان متولی و متمرکز برای کار کتابخوانی است که در ایران وجود ندارد.
- شما اشاره کرده بودید که در ایران سازمانها و نهادهای مختلف برای خودشان کتابخانه تاسیس میکنند. این مسئله باعث به وجود آمدن چه آسیبهایی شده است؟
کوچکترین آسیبی که زده، هدر رفتن منابع است. اگر برخی سازمانهایی که کتابخانه دارند زیر نظر یک سازمان بودند، وضعیت بهتر میشد اما در ایران شهرداری، کانون پرورش فکری، وزارت ارشاد، نهاد کتابخانههای عمومی، سازمان تبلیغات اسلامی و... برای خود کتابخانههایی دارند و با سلیقه خودشان آنها را اداره میکنند. در حالی که اگر همه زیر نظر یک سازمان مرکزی واحد بود، شبکه کتابخانهها به شکل بهتری توزیع میشد و امکانات وسیعی در اختیار آن سازمان مرکزی قرار میگرفت که میتوانست به خوبی از آن استفاده کند.
- درباره طراحی راهبرد ملی توسعه کتابخوانی که اولین پایه آن تولید کتابهای خوب است، در کشورمان با چه موانعی روبهرو هستیم؟
موانع خاصی نباید باشد. ظاهرا اهمیت این موضوع شناخته نشده و لااقل در تجربه تاریخی کشورمان به این صورت شکل گرفته است. طرح راهبردی توسعه کتابخوانی را یونسکو در سال 1980 مطرح کرده است و ما هم در آن زمان در یونسکو حضور داشتیم اما سالهایی بود که درگیر انقلاب و مسائل داخلی بودیم و کمتر به آن توجه کردیم. موانع خاصی نیست جز اینکه اهمیت این موضوع شناخته نشده است. الان با توجه به شرایط جامعه ما، تجمیع این امکانات هم امکان پذیر نیست.
در شرایطی که سازمانهای مختلف هر کدام برای خودشان تلاش میکنند و تلاش برای مجموعه بیشتر است تا تلاش برای توسعه ملی کتابخوانی. این بخشی از فرهنگ خردهنگری است. این فرهنگ مانع بزرگی است برای اینکه سازمانها، مسائل ملی را به مسائل جدالی و گروهی خود اولویت بدهند، بنابراین بزرگترین مانع، فرهنگ خردهنگر است.
- شما در کتاب به کمکهای دولتی اشاره کرده بودید که باید قیمت کتاب را پایین نگهدارد. حتما در جریان هستید که وزارت ارشاد یارانه کاغذ را حذف کرده و میخواهد آن را به سمت مصرفکننده هدایت کند. فکر میکنید این مسئله چقدر به بازار نشر کشور صدمه میزند، خصوصا کارهای کودک و نوجوان که بهدلیل رنگی بودن کارها و استفاده از کاغذ بهتر، گرانتر میشود. حالا که یارانه کاغذ حذف شده، چه باید کرد که قیمت کتاب پایین نگه داشته شود؟
نمیدانم حذف یارانه چه اثری روی قیمت کتاب گذاشته است ولی حذف آن، چه برای کتاب بهطور عام و چه برای کودک و نوجوان اصلا به صلاح نیست. ما این همه یارانه را میدهیم که بنزین را طبقه متوسط به بالا استفاده کنند اما برای کودکان کاغذ ارزانتر تهیه نمیکنیم؟
همان طور که همه گفتهاند یارانه باید هوشمند شود، نه اینکه حذف شود. میشود با نظارت دقیقتر هدایتش کرد. این سوءاستفادهها وجود داشته و باید برای چگونگی جلوگیری از آن فکری کرد اما نباید آن را حذف کرد.
- یکی از دلایلی که باعث حذف یارانه کاغذ شد، این بود که برخی ناشران به جای چاپ کتاب با بهای ارزان، کاغذهای یارانهای را در بازار میفروختند. بنابراین وزارت ارشاد این یارانه را به سمت تجهیز کتابخانههای عمومی هدایت کرد. آیا این امر در توسعه کتابخوانی تاثیر میگذارد؟
تجهیز کتابخانهها کار خوبی است. از هر جا که میشود بودجه فراهم کرد، خوب است که برای تجهیز کتابخانه استفاده شود. خوب است که به جای حذف یارانه، یارانه ناشرانی که سوءاستفاده میکنند، حذف شود و به تجهیز کتابخانههای کودکان اختصاص داده شود.
- مسئلهای که در کتابخانههای آموزشگاهی با آن مواجه هستیم این است که آموزش و پرورش بودجهای برای بهکارگیری کتابداران متخصص در اختیار ندارد. این کار امکانپذیر هست که دوره کوتاه مدتی برای مربیان پرورشی یا معلمان برگزار شود؟
این امکان هست ولی موضوع فراتر از کتابدار است؛ آموزشگاهها کمبود کتابخانه و کتاب دارند. یعنی آن حلقه زنجیره توسعه کتابخوانی که یک بخش آن کتابخانه است، در آموزشگاهها به شدت لنگ است. خیلی از آموزشگاهها کتابخانه ندارند و خیلی از کتابخانههایی که هست اسمی است و غالبا هم کتابدار مناسب ندارد. در حالی که یکی از پایههای آموزش و پرورش داشتن کتابخانههای آموزشگاهی است. اگر کتابخانه کافی در آموزشگاهها وجود نداشته باشد و اگر معلم این بینش را نداشته باشد که بچهها را با کتابهای خوب آشنا کند، عادت کتابخوانی که بخش عمده آن باید در کودکی به وجود بیاید، کسب نمیشود، بنابراین 2 حلقه خانواده و مدرسه در ایجاد عادت کتابخوانی، سخت دچار لنگی میشود.
- برای بهبود وضعیت کتابخانهها چه برنامه واقع بینانهای میتوانیم در نظر بگیریم که حداقل از نظر آموزشگاهی به سطح قابلقبولی برسد؟
این بحثی است که من چندان نمیتوانم در آن وارد شوم اما توجه به مطالعه تجربیات دیگر کشورها که در کتاب هم به آن اشاره شده است، میتواند مفید باشد. کتابخانه کلاسی از پایههای عمده ترویج کتابخوانی است. معلمان در دورههای تربیت معلم باید به اهمیت کتابخوان کردن بچهها و کتاب خواندن برای آنها آشنا شوند. میتوان با استفاده از رسانههای گروهی این بحث را باز کرد و خانواده را تشویق کرد که از سنین پایین برای بچهها کتاب بخوانند. این راهی است که باید رفت.
- منابعی که در پانوشتها آمده، عمدتا خارجی است و فقط در باکسهای برای مطالعه بیشتر، به منابع فارسی اشاره شده. منابع ما در زمینه ترویج مطالعه چه کمبودهایی دارد؟
در بخش کتابخانه کودکان چند کتاب منتشر شده اما در جایی که مربوط به تجربه کشورهای دیگر میشود، کتاب کم داریم. در مباحث مربوط به شناخت کودک و رشد و ویژگیهای ذهنی کودکان هم کتاب کم داریم و در زمینه نقد ادبی کتاب کودکان، اصولا کتابی نداریم!